پدرهایمان
عبدالمالک میرانزهی
به وب سایت عبدالمالک میرانزهی خوش آمدید
پدرم این جوری بود وقتی من: 4ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده. 5ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه. 6ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر. 8ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه. 10ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت. 12ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد. 14ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله. 16ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده. 18ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه. 21ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه 25ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار داشته. 30ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره. 40ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره. 50ساله که شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس که قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 27 مهر 1392برچسب:پدر,پدر,
ارسال توسط عبدالمالک میرانزهی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 7502
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



  « كسب درآمد از فروتل »  
دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد : « جزئيات »
Email:
PostImageBlock< >-PostImageUrl-< >PostImageBlock